نبرد 6 روزه
خاورمیانه بوی جنگ می داد. طاقت اعراب از جنایات صهیونیست ها طاق شده بود. نسل کشی، اعمال نژاد پرستانه، تجاوزهای هوایی و زمینی آشکار تل آویو در مجامع بین المللی یک حق مسلم برای رژیم اشغالگر به حساب می آمد؛ حال آنکه بستن تنگه تیران توسط مصر در بیست و سوم می سال 1967 در پاسخ به تهاجم آشکار ارتش صهیونیستی به مرزهای اردن با سخنرانی های تند و پیگیری سخت جامعه بین المللی روبه رو شده بود. اعراب دیگر تحمل این رفتار دوگانه جامعه جهانی مخصوصاً غرب را نداشتند و از سوی دیگر با خریدهای میلیارد دلاری خود از اتحاد جماهیر شوروی صاحب ارتش های حرفه ای و مدرن شده بودند. همه چیز برای نابودی اشغالگران آماده بود. اگر حتی پس از عقد پیمان امنیتی بین اردن و مصر هنوز کسی در سرزمین های اشغالی بود که احتمال عدم وقوع جنگ را پیش بینی می کرد پیام ناصر، رئیس جمهور و رهبر مصر مبنی بر خروج نیروهای حافظ صلح سازمان ملل از صحرای سینا برای هیچ کس جای شک نگذاشت که اعراب قصد یک حمله همه جانبه و بزرگ به اشغالگران را در سر دارند. موازانه ارتش های دو طرف به طرز غیرقابل انکاری به نفع نیروهای مسلمان بود. اعراب تقریباً دو برابر رژیم صهیونیستی تانک و هواپیما در اختیار داشتند؛ حال آنکه جمعیت ارتش های آنها نیز چند برابر نیروی صهیونیستی بود. تل آویو هیچ شانسی برای پیروزی در جنگ پیش رو نداشت.
وزیر دفاع وقت رژیم اشغالگر موشه دایان طرحی در دست داشت که بیشتر شبیه یک خودکشی شتاب زده بود تا یک عملیات منجر به پیروزی و عجیب تر آنکه هیچ کس در اتاق جنگ رژیم صهیونیستی مخالف این نقشه نبود. درست چند ساعت پس از نطق و پیام احمقانه ناصر به نیروهای UN و در حالی که فرماندهان مصری در کمال خونسردی در حال طرح ریزی مراحل نبرد بودند ژنرال های بلند پایه ارتش صهیونیستی، طرح حمله پیش دستانه را تصویب کردند؛ حمله ای که برخی آن را سریع ترین هجوم تاریخ به حساب می آورند. دایان که می دانست در صورت هجوم هواپیماهای ناصر شانسی نخواهد داشت تصمیم گرفت تا با حمله ای برق آسا تمامی نیروی هوایی اعراب را یا روی زمین نابود کند یا زمین گیر کند.
* درباره عنوان مقاله: جمال عبدالناصر، چند سال بعد از جنگ 6 روزه مرد. اما ماجرای دروغگویی او (که در ادامه می خوانید) باعث شد که نه تنها آبروی او برای همیشه در جهان عرب برود، بلکه بیت المقدس، قبله اول مسلمین پس از قرن ها از دست مسلمانان خارج شود. جنگ 6 روزه، مرگ واقعی او از دنیای عرب را رقم زد. ناصر برای ما ایرانی ها هم شخصیت منفوریست. زیرا ایده موهوم «خلیج عربی» به جای «خلیج فارس» از اوست.
آغاز توفان
5 ژوئن 1967، 8:45 دقیقه صبح
نیروی هوایی رژیم صهیونیستی خود را برای دوئل مرگ و زندگی آماده می کرد. تمام هواپیماهای IAF به جز چهار فروند که برای دفاع از تل آویو باقی مانده بودند به سمت اهداف از پیش تعیین شده در مصر به پرواز در آمدند. این موج هولناک برای آنکه ارتش پدافند پیچیده مصری در صحرای سینا عبور کند ابتدا به سمت مدیترانه به پرواز درآمد و سپس با تغییر مسیر از سمت شمال به سمت نیروی مصری هجوم برد. نکته جالب آنکه برای جلوگیری از شناسایی به وسیله رادارهای مصری تمام 346 فروند هواپیمای صهیونیستی در سکوت کامل رادیویی به سمت اهداف در حال حرکت بودند ولی این تمام کاری نبود که برای در امان ماندن از پدافند مصر کافی باشد. زمان آن رسیده بود تا آموزش های خرد کننده و تمرینات مستمر خلبانان IAF نتیجه اش را نشان دهد.پرنده های رژیم اشغالگر با کاهش ارتفاع خود تا حدود 20 متری سطح زمین علاوه بر پنهان شدن از دیدگاه رادارهای دشمن خود را از تیررس موشک های مهیب پدافند هوایی AM2 نیز خارج کرده بودند. طرح عملیاتی Focus بی نقص بود.
موشه دایان تمام جوانب کار را در نظر گرفته بود و صد البته ضعف نیروی مصری نیز به کمک او آمد. حدود 400 هواپیمای مصری در حالی که بی دفاع روی زمین پارک شده بودند در آتش سوختند و بی شک هنگامی که خبر نابودی هر 30 فروند هواپیمای بمب افکن Tu-16 به تل آویو رسیده همه شهر نفس راحتی کشیدند این همه عملیات نبود. خلبانان رژیم صهیونیستی علاوه بر نابودی تمام هواپیماهای پارک شده، با دقت تمام باندهای فرودگاه های سراسر مصر را نیز زیر ضربات مهلک بمباران خود تبدیل به ویرانه های بلااستفاده کردند. در کمتر از یک ساعت نیروی هوایی بزرگی که مصر 10 سال برای به وجود آوردن آن تلاش کرده بود تبدیل به مشتی آهن پاره شد. مصر دیگر نیروی هوایی نداشت!
دروغ بزرگ
5 ژوئن 1967، 11:30 صبح
پس از حمله نیروی هوایی صهیونیستی و نابودی کامل مجهزترین نیروی هوایی اعراب روی زمین، جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر بزرگ ترین اشتباه زندگی خود را مرتکب شد؛ مرد بزرگ اعراب اعلام کرد موفق شده در یک پاسخ دندان شکن بیش از 70 فروند پرنده اسرائیلی را بر فراز خاک خود سرنگون کند و پس از آن با یک هجوم هوایی گسترده نیروی دشمن را نابود کند. نیروهای عرب پس از دریافت این خبر به سرعت به تل آویو اعلام جنگ دادند و با واحدهای زمینی خود رهسپار جنگ با اشغالگران شدند. همین بی خبری کافی بود تا نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در کمتر از یک ساعت بار دیگر هواپیماهای خود را برای حمله آماده سازد. این بار هدف نیروهای هوایی بیخبر سوریه، اردن و عراق بودند. نیروهایی که با استناد به حرف ناصر در حال آماده کردن خود برای هجوم، به تل آویو به خیال آنها بی دفاع بودند؛ بی خبر از آنکه 400 هواپیماهایی که روی زمین نابود شده اند مصری بودند و تمام هواپیماهای اسرائیلی در حال هجوم به سمت آنها هستند. چند ساعت از ظهر گذشته بود که دمشق و بغداد و اردن متوجه دروغ بودن حرف ناصر شدند؛ دروغی که به قیمت نابودی تمام نیروهای هوایی باقی مانده اعراب شد. رژیم صهیونیستی بیشتر این پرنده ها را همان جا روی زمین نابود کرد.
صحرای سینا، روزهای سیاه
گویی فرماندهان ارتش اشغالگر قصد نداشتند تا به همین سادگی جنگ با اعراب را رها کنند. حالا که در کمتر از 12 ساعت آنها موفق به کنترل کامل آسمان منطقه شده بودند زمان آن فرا رسیده بود که بخش زرهی ارتش صهیونیستی روی زمین پیشروی کند. در اولین اقدام ژنرال آنها یعنی اسحاق رابین، در یک حرکت غافلگیرانه، جهت حمله خود را برخلاف نبرد قبلی به شمال صحرای سینا انتقال داد و بخش ضعیف تر مقاومتی ارتش مصر را در هم کوبید و در عین حال با یک حمله بزرگ تر به مرکز صحرا خطوط مصری را در یک گازانبر بزرگ قرار داد و پس از تحمیل تلفات سنگین بر آنها اعراب را مجبور به عقب نشینی به سمت کانال سوئز کرد. تاکتیک های صهیونیست ها در صحرا به اینجا ختم نشد. در محور جنوبی عملیات، سرهنگ رزمی آریل شارون با اجرای یکی از پیچیده ترین عملیات های جنگ شش روزه «اعراب و اسرائیل» توانست سرزمین های مهمی را اشغال کند. او در یک حرکت بی سابقه یک تیپ کامل از نیروهای ویژه خود را به وسیله هلی کوپتر در پشت خطوط مصری ها در جنوب صحرا پیاده کرد. این واحد موفق شد پس از یک نبرد خونین توپخانه مصری را از کار بیندازد و راه را برای ورود لشکر زرهی به داخل شهر استراتژیک العاریش هموار سازد. در هشتم جولای هیچ کس در مصر باور نمی کرد که صحرای سینا سقوط کرده است و هزاران سرباز در حالی که هیچ ارتباطی با فرماندهان خود نداشتند زیر آتش هواپیماهای اسرائیلی در حال عقب نشینی به سمت کانال هستند. باور کردنی بود! ارتشی که قرار بود تمام صهیونیست ها را نابود کند در کمتر از دو روز به زانو درآمده بود.
بلندی های جولان
اگرچه ارتش مصر در صحرای سینا شکست خورد ولی رشادت سربازان آنها مثال زدنی بود. ولی فرماندهان ارتش سوریه در جبهه جولان همین رشادت را نیز از خود نشان ندادند و پس از حمله نیروهای صهیونیستی به مواضع خود به سرعت از محل درگیری گریختند. بدون شک اگر ارتش بعث سوریه از جولان دفاع می کرد. دژهای مستحکمی که روس ها برای آنها ساخته بودند برای رفع حمله یک سپاه کامل اسرائیلی کافی بود ولی در کمال ناباوری فردای حمله نیروهای ارتش اشغالگر به ارتفاعات جولان، آنها به یکصد کیلومتری دمشق رسیده بودند.
بیت المقدس، یاد صلاح الدین بخیر!
حتی خود اسرائیلی ها هم فکر نمی کردند بتوانند هم زمان در چهار جبهه بجنگند، پس با ایجاد مواضع پدافندی در غرب بیت المقدس و تلاش برای جلوگیری از ورود اردن به درگیری، در تلاش برای متمرکز کردن نیروهای خود در جبهه سینا بودند ولی از پس حمله سست نیروهای اردنی مشخص شد که این ارتش عربی هم چیزی جز یک قدرت پوشالی نیست.
تنها یک پاتک پر قدرت برای نیروی مهاجم کافی بود تا تمام بیت المقدس را به چنگ آورد. به این ترتیب شهری که صلاح الدین ایوبی هزار سال پیش با رشادت های خود از چنگ دشمن غیر مسلمان درآورده بود، در کمتر از یک روز سر تسلیم فرود آورد. بالاخره با فشارهای اتحادیه جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل به پایان رسید. در کمتر از یک هفته وسعت سرزمین های اشغالی به بیش از دو برابر رسید و ارتش های عربی آن چنان سرخورده شدند که در تاریخ کمتر نظیری برای آن می توان جست و جو کرد ولی همه اینها در مقابل سقوط قبله دوم مسلمانان هیچ بود، رژیم صهیونیستی پیروز شده بود و اعراب بار دیگر شکست خورده بودند.
لات های کوچه خلوت
اسحاق رابین، موشه دایان، آریل شارون و بسیاری از دیگر فرماندهان صهیونیستی، این روزها در اثر تبلیغات دامنه دار رسانه های صهیونیستی در اذهان مردم جهان تبدیل به نوابغی نظامی در حد ژنرال های معروفی چون فون یوک، رومل، مونت گومری و دیگر متخصصان نبردهای نوین شده اند. حال آنکه اگر نگاهی بی طرفانه به این موضوع داشته باشیم واقعیت این گونه نخواهد بود. تاکتیکوس همان کسی است که نامش منشأ پیدایش کلمه تاکتیک شد. او در یکی از معروف ترین جملاتش می گوید: «بیش از آنکه نگران حرکات دشمن باشم از اشتباهات خودم می ترسم.» پیروزی های ارتش اشغالگر بر ارتش های عربی همواره قابل توجه بوده است ولی در هیچ کدام از این نبردها ارتش اسرائیل نبوده که بیش از حد انتظار ظاهر شده باشد؛ بلکه این نیروهای عرب بوده اند که با بی نظمی و بزدلی فرماندهان خود متحمل شکست های کمرشکن شده اند؛ برای مثال در آستانه جنگ شش روزه، نیروی هوایی اعراب در حالی که فضای سیاسی منطقه بسیار ملتهب بود حریم هوایی خود را بدون گشت نظامی رها کرده بودند و حتی پس از حمله سهمگین هواپیماهای صهیونیستی به مصر در اثر اشتباه احمقانه ناصر دیگر نیروهای عربی هم به سرنوشت آن دچار شدند. عجیب آنکه نیروهای نظامی عرب حتی از رنگ استتار مناسب هم روی پرنده های خود استفاده نکرده بودند و هواپیماهای پر تعداد خود را مثل توت فرنگی های خوشرنگ روی کیک برای دستچین کردن خلبانان صهیونیستی آماده کرده بودند. واقعیت این است که در ارتش اسرائیل ویژگی خاصی وجود نداشت که بتواند نام فرماندهان ایشان را تا حد ژنرال های آلمان نازی یا مارشال های ناپلئون بالا ببرد و بهترین شاهد مثال هم برای آن نبرد 33 روزه بود که تمام ارتش رژیم صهیونیستی نتوانست از پس نیروهای آموزش دیده یک سازمان کوچک مثل حزب الله لبنان برآید یا حتی بتواند مقاومت عده ای زن و کودک بی گناه را که ماه ها در محاصره بودند بشکند. اگر به اتفاقات تاریخی نگاهی بی طرفانه داشته باشیم می بینیم که ارتش اسرائیل غیر از بی رحمی و نسل کشی در چیز دیگری سرآمد دنیا نخواهد بود. به قول خودمان گروهی ضعیف کش و لات کوچه خلوت بیشتر نیستند که هر وقت حریف کمی قدر بوده آن چنان بزدلی و ترس وجودشان را فرا می گیرد.
نویسنده: حمیدرضا هدایت پناه
منبع: نشریه همشهری دانستنیها شماره 35