چهار سوی علم

جدیدترین و برترین اخبار و مقالات

چهار سوی علم

جدیدترین و برترین اخبار و مقالات

هاله هایی در اطراف ما



پدیده هایی ماورای ادراکی زیر ذره بین

به نظر می رسد که جریان هایی از انرژی در پیرامون تمام موجودات زنده و حتی اشیای بی جان وجود دارد که بسته به حالت و وضعیت آن موجودات یا اشیاء طرح ها و الگوهای متفاوتی به خود می گیرد. با تمرین و ممارست می توان این هاله های شفاف و رنگارنگ را مشاهده کرد، و حتی دستگاه هایی برای سنجش شدت و عکس برداری از این الگوهای انرژی ابداع شده است.
نخستین بار "گنادی سرگیف"، (1)نوروفیزیولوژیست موسسه "یوتومسکی"در لنینگراد (سن پترزبورگ کنونی)، زمانی که مشغول انجام آزمون های عملی روی توانایی های خارق العاده "نلیا میخائیلووا" (4) در زمینه دورجنبانی اشیا بود، دریافت که در پیرامون بدن او نوعی میدان مغناطیسی وجود دارد.
بعدها موسسه شهاب شناسی لینگراند نیز، ضمن بررسی های بیشتر، این یافته را تایید کرد. سرگیف کشف کرد که این میدان تنها ده برابر کوچک تر از میدان مغناطیسی زمین است، و دیگر آنکه امواج مغزی نلیا میخائیلووا دارای طرحی غیر عادی است. طبق یافته های سرگیف، ولتاژ تولید شده در پشت سر میخائیلووا پنجاه برابر بیشتر از ولتاژ بخش جلویی آن بود. او در این مطالعات، دستگاهی را ابداع و معرفی کرد. که اکنون آن رابا نام "ردیاب سرگیف" می شناسیم. قطعات اصلی این دستگاه شامل چند خازن و یک تقویت کننده متصل به یک الکتروکاردیوگراف بودند، و تنظیم دستگاه طوری انجام می شد که بتواند نسبت به تغییرات چیزی که سرگیف آن را "میدان حیاتی" می نامید، حساسیت نشان دهد.

دستگاه سرگیف در طی زمان انجام آزمون ها، نزدیک نلیا میخائیلووا قرار داده می شد. نتایج حاصل، موید این بود که درست در لحظاتی که به نظر می رسید نلیا با قدرت سایکوکینسیس (دورجنبانی) در حال حرکت دادن اشیاست، تغییرات بزرگی در مقادیر الکترواستاتیک و مغناطیسی میدان حیات روی می دهد.
همچنین شواهد حیرت انگیزی از یک نوع دیگر نیرو به دست آمده که اغلب موجودات زنده قادر به تولید آن بودند.

دانشمند دیگری به نام "لئونارد راوتیز"(5) کشف کرد که دگرگونی های ذهنی هر انسانی، روی دستگاه آشکار کننده میدان حیاتی، آثاری قابل ثبت و اندازه گیری برجای می گذارد. امروزه تردیدی وجود ندارد که نوعی میدان نیرو، همانند پیله ای بسته، اطراف پیکر هر انسانی را فرا گرفته است.


هاله تابان(6)


بسیاری از واسطه های روحی افراد برخوردار از توانایی های فراحسی خارق العاده، از جمله روشن بین مشهور اهل نیویورک، "ایلین گارت"(7) اظهار داشته اند که می توانند حلقه هایی از انرژی را که از بدن افراد تازه درگذشته، خارج می شوند، مشاهده کنند. سرگیف ضمن آزمون های خود ، گزارش داد که دستگاهش در نزدیکی کالبد مردی که امواج قلب و مغز وی متوقف شده و از نظر شیمیایی مرده محسوب می شد، به ناگهان شروع به کار کرده است.
در واقع، اعتقاد به وجود نوعی از انرژی مه آلود در پیرامون بدن انسان، قدمتی کهن دارد. تصاویری باستانی در دست است که در آنها، پیکرهای انسان ها را در هاله هایی از ابرتابان نمایش داده اند. تاریخ ترسیم این تصاویر به قرن ها قبل از ظهور مسیحیت باز می گردد.

در تاریخ معاصر، نخستین بار پزشکی به نام "والتر کیلنر"(8) در سال 1911 در بیمارستان سنت توماس(9) لندن متوجه شد که می تواند از ورای برخی از شیشه های رنگی، نوعی حاشیه تابان، به عرض تقریبی 15 سانتی متر را در اطراف بدن اغلب اشخاص مشاهده کند. به ادعای وی، شکل و رنگ این هاله ها بسته به میزان سلامت و بیماری فرد متغیر است. او خود از این مطلب به عنوان وسیله ای برای تشخیص و ارزیابی امراض استفاده می کرد.







*توضیح عکس
 1 :سمیون داویدوویچ کرلیان، مخترع دستگاهی که می تواند جریان های انرژی اطراف موجودات زنده و غیر زنده را نشان بدهد و ثبت کند.
2 :هاله های اطراف دست انسان زیر دستگاه کرلیان
3 :به کمک دستگاه کرلیان می توان جریان های انرژی اطراف موجودات زنده و حتی غیر زنده مثل دست انسان، برگ، کلید و.. را مشاهده و ثبت کرد
4 :جریان های انرژی اطراف یک برگ زیر دستگاه کرلیان


تقریباً تمام کسانی که مدعی مشاهده هاله تابان بوده اند، آن را به شکل تخم مرغی که اطراف بدن را احاطه کرده، توصیف کرده اند. به گفته آنان، این هاله در ناحیه سرپهن تر از سمت پاهاست. نکته جالب آن که در همه فرهنگ ها و آیین ها، اعتقادات موجود در این باره صورت مشابهی دارند.

فیزیک یا متافیزیک؟
چشم بشر قادر است امواج الکترومغناطیسی با طول موج 380 تا 680 میکرون را ببینند. با کاربرد منابع نور مصنوعی بسیار قوی، می توان این حساسیت را به محدوده وسیع تر از دو سوی طیف تا داخل منطقه پرتوهای فروسرخ و فرابنفش نیز توسعه داد.

امروه به کمک فنون گرمانگاری، تابش های حرارتی بدن قابل تبدیل به تصاویر رنگی شگفت آوری می باشند. در این تصاویر ترموگرافیک، موها و ناخن ها که سردتر از بقیه بدن هستند، به رنگ های سیاه تا آبی کبود دیده می شوند و سایر بخش ها بر حسب درجه گرمی، به رنگ های دیگر قابل مشاهده اند. برای مثال نرمه گوش به رنگ سبز، بینی به رنگ زرد و گردن و چانه به رنگ های نارنجی تا سرخ درمی آیند. با این سامانه می توان غدد خوش خیم، ورم مفاصل و تومورهای سرطانی را به صورت نواحی ای با رنگ های متمایز و مشخص مشاهده کرد.
بنابراین بدن ما تشعشعی دارد که طول موج آن خارج از محدوده طبیعی بینایی ماست، و این تابش برحسب میزان سلامت و بیماری؛ متغیر است.

از سوی دیگر، دامنه حساسیت انسان ها نسبت به محرک های فیزیکی، لزوما با یکدیگر مشابه نیست. برخی افراد اصواتی را درک می کنند که برای دیگران در محدوده فراصوت قرار دارند. عده ای دیگر، طول موج هایی از امواج الکترومغناطیسی را تشخیص می دهند که در چشم دیگران مرئی نیستند. شاید کسانی که مدعی مشاهده هاله های تابان هستند، از حساسیتی فوق العاده برخوردار باشند.

در کتاب های علوم خفیه، دستورالعمل هایی برای مشاهده هاله های تابان ارئه شده است. طبق این دستورالعمل ها، معمولاً توصیه می شود که این پدیده را در شرایط نور کم و با چشمان نیم بسته به گونه ای مشاهده کنید که سر به یک سو چرخیده باشد. چرخش سر باید طوری انجام شود که نور از گوشه چشم ها بدن ها وارد شود. امروزه می دانیم که در واقع این روش، مناسب ترین حالت برای تحریک یاخته های استوانه ای حساس به نور در حاشیه شبکیه است. باید یادآوری کرد که سلول های گیرنده حساس به نور که در پرده شبکیه متمرکزند، بر دو نوع اند: گروه اول سلول های استوانه ای که بیشترین حساسیت را به مقادیر اندک نورشان می دهند و عمدتا در پیرامون شبکیه تراکم دارند، و دسته دوم سلو ل های مخروطی که نسبت به رنگ حساس اند و بیشتر در لکه زرد تجمع یافته اند.
جانورانی که دید شبانه خوبی دارند، یاخته های مخروطی زیادی ندارند و قادر به تشخیص رنگها نیستند. ولی می توانند در تاریکی قیرگون، اجسام را ببینند. همچنین، بسیاری از آنها تا حدودی به تابش های فروسرخ حساس اند. برای مثال، مشاهده شده است که جغد می تواند یک موش آرام و ساکت را از دور تشخیص دهد؛ ولی از مشاهده یک قطعه گوشت مرده با همان شکل و ابعاد عاجز است.



"اسکار باگنال"(10) یکی از زیست شناسان دانشگاه کمبریج بود که کوشید پس از مشاهدات والتر کیلنر، توضیحی فیزیکی برای پدیده هاله تابان بیاید. او ادعا داشت که ساده ترین راه برای دیدن این پدیده، ایجاد حساسیت کافی در چشم ها با مدتی مشاهده از پشت محلول دی سیانین یا پیناسیانول زغال سنگ است. او برای آسان تر کردن این کار، عینک هایی با شیشه های پرشده از رنگ های محلول در تری اتانل آمین ابداع کرد. باگنال اعتقاد داشت که جریان های هوا تاثیری در پراکنش هاله تابان در پیرامون بدن ندارند، ولی اگر آهن ربایی را در نزدیکی پوست بگیریم، هاله تابان به سوی آن کشیده می شود. طبق اظهارات او، این هاله درست همانند یک میدان الکترکی، در نقاط برجسته و نوک دار نظیر انتهای انگشتان و سربینی، پیشروی زیادتری نشان می دهد. باگنال مدعی بود که هاله پیرامون بدن، از یک بخش درونی درخشان تر و یک لایه بیرونی تیره تر تشکیل شده است. او پرتوهای تشکیل دهنده هاله را همانند خطوط عمود بر پوست می دانست.
باگنال و سایر کسانی که ادعای مشاهده هاله تابان را داشته اند، گفته اند که هزار چند گاه، شعاع درخشان تری، همانند پرتوافکن از بدن به خارج فوران می کند، چند گام ازبدن فاصله می گیرد و سپس محو می گردد.

کرلیان :"سمیون داویدوویچ کرلیان"(11) در بیستم فوریه سال 1898 (اول اسفند ماه 1277 ه.ش) در "یکاترینودار"(12) (یکی از شهر های روسیه جنوبی در نزدیکی سواحل دریای سیاه که اکنون کراسنودار(13) نامیده می شود)، در خانواده ای ارمنی تبار چشم به جهان گشود.
او از کودکی علاقه فراوانی به الکتریسیته و کارهای برقی داشت. نوزده ساله بود که در کنفرانس علمی ای که با شرکت فیزیکدان و مخترع مشهور "نیکلا تسلا"(14) در شهر زادگاهش برگزار شد، حضور یافت. سخنرانی تسلا در این همایش تأثیر زیادی روی او گذاشت. سیمون در سال 1930 با "والنتینا خریسانوونا"(15) که بعدها نقش مهمی در کارهای علمی او به عهده گرفت، ازدواج کرد. در سال های همین دهه، او به عنوان ماهرترین تعمیر کار دستگاه های الکتریکی در منطقه زندگی خود شهرت یافت و با درآمدی که از این راه به دست می آورد، زندگی می کرد. یکی از کارهای سیمون کرلیان، تعمیر وسایل برقی آزمایشگاه های علمی و تحقیقاتی بود که وی را زیاد برای آن فرا می خواندند.



*توضیح عکس:جریان های اطراف یک کلید زیر دستگاه کرلیان


یک بار در سال 1939، کرلیان که برای تعمیر یک دستگاه الکتروتراپی (برقی درمانی) با ولتاژ بالا دعوت شده بود. ضمن کار مشاهده کرد که فروزش های ریزی میان الکترودهای دستگاه و پوست بدن بیمار ایجاد می شود. او به این فکر افتاد که از این فروزش ها عکس برداری کند. گرچه کرلیان اولین کسی نبود که این پدیده را مشاهده می کرد، ولی ظاهراً نخستین کسی بود که به فکر تحقیق و ثبت تصویر از آن می افتاد. کرلیان الکترودهای شیشه ای دستگاه الکتروتراپی را با الکترودهای فلزی جایگزین کرد تا امکان عکس برداری در نور مرئی فراهم آید؛ و سرانجام ضمن آزمون های متعددی که سوختگی نسبتاً شدیدی را در دست او موجب شد، موفق شد عکس نامعلوم و شگفت انگیزی از دستش و تخلیه آشکار انرژی در پیرامون آن تهیه کند.

در واقع، به طور اتفاقی کشف کرد که اگر شیئی را که روی یک صحنه حساس عکاسی قرار دارد به یک منبع اختلاف پتانسیل الکتریکی وصل کنیم، هاله تابشی کوچک از آن ساطع می شود که این هاله می تواند روی صفحه عکاسی تصویری را پدید آورد. به عبارت دیگر، تکنیک عکاسی کرلیان نوعی عکاسی تماسی است که در آن شیء مورد تصویربرداری روی یک صفحه باردار شده فلزی و در مجاورت مستقیم با فیلم حساس قرار داده می شود. از این زمان به بعد، سیمون و همسرش به مدت بیست و پنج سال، زندگی خود را وقف تحقیق درباره این روش و تکمیل دستگاهی کردند که اکنون آن را تصویربردار کرلیان می نامیم.
آنها را در ابتدا نوعی نوسان ساز یا اسیلاتور با فرکانس بالا، در حدود 75 تا 200 کیلو هرتز، را برای این منظور طراحی کردند؛ و سپس کار را به چیزی فراتر از عکاسی استاتیک گسترش دادند. کرلیان ها موفق شدند با ابداع و ساخت نوعی فیلتر اپتیک، امکان مشاهده مستقیم پدیده ای را که خود کاشف آنها بودند، فراهم آورند. آنان در نخستین تجربه، توانستند تلالؤ ظریف نور و رنگ را که در پیرامون دستانشان جریان داشت، با حیرت و شگفتی تماشا کنند.

یافته های حیرت انگیز:

مطالعات سیمون کرلیان و هسرش نشان داد، هر موجود زنده ای در معرض فرایند تخلیه الکتریکی با فرکانس بالا قرار گیرد، نظیر همین نمودها را ایجاد می کند. در این مشاهدات، دست آدمی همانند کهکشانی از نور در زمینه ای آبی ـ طلایی می درخشید و برگی که به تازگی از گیاه چیده شده بود، آکنده از نوری درونی به نظر می رسید. این نور، همانند تیغه هایی از منافذ برگ به بیرون تراوش می کرد. در این بررسی ها مشخص شد که پرتوهای ساطع شده از برگ، همچنان که خود آن به تدریج پلاسیده می شود و می میرد، یکی پس از دیگری کم فروغ می شوند، به خاموشی می گرایند و از بین می روند. کرلیان ها دریافتند برگ هایی که از گیاهان هم نوع چیده شده اند. طرح های مرصِِِّع همانندی را پدید می آورند ولی بیمار بودن احتمالی گیاه، منجر به تغییر اساسی در طرح های مربوط به برگ آن می شد.
به همین صورت، طرح هایی که از سرانگشتان یک انسان به دست می آمد، بر حسب حالت او و میزان سلامت وی تغییر می کرد. سیمون کولیان در این باره می گوید:
"در جانوران، نشانه های حالت درونی موجود زنده، توسط درخشندگی، تیرگی و رنگ شعله ها منعکس می شود. فعالیت های حیاتی درون آدمی با این خط تصویری نوری به نگارش در می آید. ما فعلاً توانسته ایم برای ثبت این هیروگلیف، دستگاهی بسازیم؛ ولی قرائت آن بدون کمک میسر نخواهد شد."

در مسکو با دستگاه کرلیان عکس هایی از یک برگ سالم گرفتند. سپس قطعه ای به اندازه یک سوم از سطح برگ را بریدند و از آن جدا کردند. عکس هایی که از این برگ معیوب گرفته شد، نشان داد که تا مدت کوتاهی پس از پاره شدن برگ، تصویر قسمت جدا شده، همانند شبحی بر روی صفحه تصویربرداری باقی می ماند و شکل کامل برگ را نشان می دهد.
تا سال 1949، اثبات شده بود که به کمک تصاویر کرلیان می توان بیماری های گیاهی را در همان مراحل اولیه تشخیص داد. این کار به هیچ روش دیگری امکان پذیر نبود. در همان سال، دولت روسیه حقوق انحصاری اختراع کرلیان را به نام خود وی ثبت و به وی اهدا کرد.
به تدریج بازدید کنندگان مختلف شامل فیزیکدانان، پزشکان، زیست شیمیدان، آسیب شناس، متخصصان برق و الکترونیک و شخصیت های دولتی به دیدار کرلیان ها و دستگاه ابداعی ایشان آمدند.
همه آنها پس از بازدید از دستگاه و ترک محل، تحت تأثیر قرار می گرفتند.
یکی از کسانی که در کراسنودار به ملاقات کرلیان ها آمد، "میخائیل گایلین"(16)، پزشک و جراح اهل لنینگراد بود. او با تماشای نور باران رنگی دست های خود، به فکر افتاد که منشا این پرتوها کجاست. درخشان ترین محل های اصلی تابش امواج انرژی در بدن، با دقت حیرت انگیزی مطابق با نقاطی است که در طب سوزنی چین با استفاده از سوزن دستکاری می شود.

 اساس طب سوزنی اعتقاد به این مطلب است که کارکرد بدن وابسته به تعادل در فعالیت دو طبع مختلف به نام های "یین" و "یانگ" می باشد. اینها در واقع به صورت جریان ضعیفی از انرژی در بدن می چرخند و در بعضی نقاط آن قدر به سطح نزدیک می شوند که می توان در این نقاط به دستکاری آنها پرداخت. حکمای چین در طی هزاران سال تجربه و کار، محل این نقاط را به دقت یافته و ثبت کرده اند. در هر یک از این نقطه ها، می توان با فشار سرانگشتان یا فروبردن سوزن فلزی در بدن، انرژی اضافی را خارج کرد و تعادل را به فرد بازگرداند.

شعله ها همانند شعله های نورافکن از پوست بیرون می تابیدند؛ ولی محل تابش آنها هیچ ارتباطی با اعصاب مهم بدن نداشت، و الگوی پراکندگی آنها هیچ نسبتی با شریان ها نشان نمی داد. گایلین به یاد آن چه که در سال 1945 و حین خدمت در جبهه "زابایکال"(17) از یک پزشک چینی درباره طب سوزنی آموخته بود، افتاد. او پس از بازگشت نمونه ای از کارت طب سوزنی استاندارد را که بر روی آن 700 نقطه مهم بدن مشخص شده بود، برای کرلیان ها فرستاده. آنها با حیرت متوجه تطابق دقیق نقاط طب سوزنی با محل تابش های اصلی که اخیرا اقدام به تعیین آنها کرده بودند، شدند.
طب سوزنی نوعی سامانه درمانی بسیار کهن چینی است که به جای درمان امراض، بیشتر به احتراز از آنها تأکید دارد. از روزگاران قدیم، بیمار به طبیب خود پولی می داد تا او را از ابتلا به بیماری های حفظ کند. قرار بر این بود که اگر شخصی به بیماری دچار شد، طبیب پول را به وی بازگرداند.
اساس طب سوزنی اعتقاد به این مطلب است که کارکرد بدن وابسته به تعادل در فعالیت دو طبع مختلف به نام های "یین" و "یانگ"(18) می باشد. اینها در واقع به صورت جریان ضعیفی از انرژی در بدن می چرخند و در بعضی نقاط آنقدر به سطح نزدیک می شوند که می توان در این نقاط به دستکاری آنها پرداخت. حکمای چین در طی هزاران سال تجربه و کار، محل این نقاط را به دقت یافته و ثبت کرده اند. در هر یک از این نقطه ها، می توان با فشارسرانگشتان یا فروبردن سوزن فلزی در بدن، انرژی اضافی را خارج کرد و تعادل را به فرد بازگرداند.
یکی از آشکارترین نمودهای کارایی طب سوزنی، ایجاد بی حسی و رفع درد است. بارها اثبات شده است که به کمک این روش، می توان بدون ایجاد اختلال در هوشیاری، بیمار را بی درد کرد و به انجام عمل جراحی بر روی بدن وی پراخت.
گایگین و کرلیان ها موفق شدن با کمک یکدیگر، دستگاهی الکتریکی برای تعیین نقاط انرژی طب سوزنی طراحی کنند. به کمک این دستگاه که "توبیسکوپ"(19) نا میده شد، امکان یافتن نقاط مذکور با دقت یک دهم میلی متر فراهم شد.

آن سوی مرزهای مملوس
پدیده کرلیان تنها مختص انسان یا موجودات زنده دیگر نیست. بررسی ها نشان داده اند که حتی اشیاء غیر زنده نظیر سکه ها نیز برای خود هاله هایی تابان دارند. به هر حال، علی رغم پیشرفت های چشمگیر علوم، این پدیده و ماهیت آن همچنان جنبه ای رازآلود دارد.
آنچه بدیهی به نظر می رسد، این است که برد تأثیر عوامل تشکیل دهنده پیکر موجودات، تنها محدود به مرزهای مملوس مادی آنها نمی شود. چنین به نظر می رسد که در ماورای حدود سنتی بدن، نیروها و عواملی وجود دارد که در برخی موارد، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، بشر از قابلیت تأثیر گذاری بر آنها کنترل ایشان برخوردار است.

پی نوشت ها :
راسخون
1-Gennady Sergeyev
2-Utomskii
3-Nelya Mikhailova
4-Nina Kulagina
5-Leonard Ravitz
6-Human Aura
7-Eileen Gareet
8-walter john Kilner
9-Saint Thomas Hospital
10-Oscar Begnall
11-Semyon Davidovich Kirlian
12-Yekaterinodar
13-Krasnodar
14-Nikola Tesla
15-Valentina Khrisanovna
16-Mikhail Gaikin
17-Zadaikal
18-Yin and Yang
19-Tobiscope

منبع: دانشمند شماره 569
نویسنده: دکتر عطاءا... جعفر آبادی (فرهی منش)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد